بررسی ایده اسلامی‌سازی علوم اجتماعی؛ گفتگو با دکتر ساری حنفی

دکتر-ساری-حنفی-رسول-السلام
پایش و پژوهش / پرونده‌ها / گفتگو / لبنان / نوشتار

بررسی ایده اسلامی‌سازی علوم اجتماعی؛ گفتگو با دکتر ساری حنفی

دکتر ساری حنفي  استاد جامعه‌شناسی دانشگاه آمریکايی بیروت و سردبیر نشریه «اضافات» (نشریه‌ای تخصصی در علوم اجتماعی) است. وی همچنین عضو کمیته اجرایی انجمن بین المللی جامعه شناسی نیز می‌باشد. ایشان که اصالتاً فلسطینی است در دوران کودکی و نوجوانی در سوریه و در اردوگاه‌های فلسطینی‌ها رشد کرده است. مدرک دکترای خود را از کشور فرانسه اخذ کرده و سال‌ها در مراکز تخصصی در فرانسه، فلسطین از جمله رام الله و بیت المقدس مشغول به تحقیق و فعالیت بوده است. پروژه علمی فعلی ایشان بر تحقیق و بررسی «خداشناسی علمی و تولید دانش در جهان عرب» بنا نهاده شده است. در گفتگوی پیش رو که در دانشگاه امریکایی بیروت انجام شده، به بررسی نظریات ایشان درباره جامعه شناسی اسلامی، طرح و نقد ایده‌های مختلفی که برای اسلامی‌شدن این علم از سوی اندیشمندان مسلمان ارائه شده پرداخته‌ایم.

 پرسش: مدتی است تلاش‌هایی برای دستیابی به ساختارهای جدید جامعه‌شناسی با نگاه اسلامی در میان مسلمانان شکل گرفته است. جناب‌عالی تلاش‌های صورت گرفته برای دستیابی به این امر مهم را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

شریعت مقدس شامل اصول اعتقادی، از جمله ایمان به خدای متعال و توحید ذاتی و صفاتی و افعالی خداوند است که تفصیلات آن در پاسخ: چند دهه پیش گفتگوهای بسیاری درباره علوم اجتماعی اسلامی به منظور ترجمه و بومی سازی این علم شکل گرفت؛ زیرا برخی محققان روح این علوم را غربی می‌دانستند. لذا این موضوع، محتوای بسیاری از کتاب‌ها، مقالات و پایان‌نامه‌های دکتری را که از آغاز دهه نود با حجم فراوانی شروع به رشد کرده بود، در برگرفت و واکنش‌های متفاوت مثبت و منفی از سوی محققان جامعه‌شناسی در پی‌داشت. به عنوان یک جامعه‌شناس، نه تنها حساسیتی راجب استفاده از تعبیر جامعه‌شناسی اسلامی، عربی، لبنانی یا الجزایری ندارم بلکه دغدغه‌ای نیز نسبت به آن‌ که این علم، مقتبس از میراث گذشته است یا نظریه‌ای الهام‌ گرفته شده از وحی، احساس نمی‌کنم. من با تجزیه‌و‌تحلیل محتوای بیش از ۵۲ کتاب و سه تز در این موضوع و مصاحبه با برخی از حامیان این موضوع، برای بنده روشن شده که اضافه کردن خصوصیات جغرافیایی یا مذهبی به جامعه‌شناسی، مشکلات واقعی ایجاد کرده است که مهم‌ترین این مشکلات، ایجاد ادبیات تقلیلی شدید در درک جامعه‌شناسی یا علوم اجتماعی است؛ به گونه‌ای که این علم، که شامل عناصر و ابعاد مختلف است، در جامعه‌شناسی اسلامی محدود به «فلسفه اجتماعی» شده و ابعاد دیگر نادیده گرفته می‌شود.

به عنوان یک جامعه‌شناس، نه تنها حساسیتی راجب استفاده از تعبیر جامعه‌شناسی اسلامی، عربی، لبنانی یا الجزایری ندارم بلکه دغدغه‌ای نیز نسبت به آن‌ که این علم، مقتبس از میراث گذشته است یا نظریه‌ای الهام گرفته شده از وحی، احساس نمی‌کنم. من با تجزیه‌و‌تحلیل محتوای بیش از ۵۲ کتاب و سه تز در این موضوع و مصاحبه با برخی از حامیان این موضوع، برای بنده روشن شده که اضافه کردن خصوصیات جغرافیایی یا مذهبی به جامعه‌شناسی، مشکلات واقعی ایجاد کرده است که مهم‌ترین این مشکلات، ایجاد ادبیات تقلیلی شدید در درک جامعه‌شناسی یا علوم اجتماعی است؛ به گونه‌ای که این علم، که شامل عناصر و ابعاد مختلف است، در جامعه‌شناسی اسلامی محدود به «فلسفه اجتماعی» شده و ابعاد دیگر نادیده گرفته می‌شود.

 پرسش: چه ملاحظاتی را درباره روش‌های اسلامی‌سازی علوم انسانی در میان مسلمانان مدنظر دارید؟

پاسخ: ماهیت علوم اجتماعی محصولی از پنج عنصر مختلف است:

  • فلسفه اجتماعی و هستی‌شناختی مفاهیم؛
  • ابزار روشی؛
  • اطلاعات ساختاری (درباره هدف اجتماعی ساخت)؛
  • اطلاعات شناختی از فرد و گروه؛ (Perception)
  • ارائه راه‌حل‌های مداخله روانی و اجتماعی، که با در نظر گرفتن پتانسیل‌های فیزیکی و آگاهی فردی و جمعی و معضلات مرتبط با منافع و مضرات و… ارائه می‌شود و این راه‌حل‌ها، بر خیر یا شر مطلق یا حلال و حرام صرف تکیه نمی‌کند. 

اغلب وقتی درباره جامعه‌شناسی گفتگو می‌کنیم، درباره دو عنصر اول و آخر گفتگو می‌شود، که در مقایسه با عناصر دیگر استانداردترین عناصر هستند؛ لذا ما نمی‌توانیم بگوییم که جامعه‌شناسی اسلامی وجود دارد، مگر به این معنا که یک فلسفه اجتماعی اسلامی وجود دارد که عنصر اول را در برمی‌گیرد، اما با عناصر دیگر بی-ارتباط است.

غایت فقه تطبیق شریعت –اعم از عقاید و احکام- بر موضوعات مورد ابتلای مردم است و پرواضح آنکه شریعت، تنها منحصر در امر و نهی نیست. آیا برقراری نظام و بسط عدل و ایجاد امنیت و … غیر از تطبیق اوامر و نواهی دین است که باتوجه به تغییر شرایط و مشخص کردن مصالح و مفاسد حاصل می­‌شود؟

دکتر ساری حنفی | گفتگوی اختصاصی مرکز فرهنگی پژوهشی رسول السلام در باب «بررسی ایده اسلامی‌سازی علوم اجتماعی»
دکتر ساری حنفی | گفتگوی اختصاصی مرکز فرهنگی پژوهشی رسول السلام در باب «بررسی ایده اسلامی‌سازی علوم اجتماعی»
تکامل پروژه اتصال بین اسلام و دانش

پرسش: تکوین علوم اجتماعی سنتِ گذشتۀ ما به سوی علم است یا شاخه‌ای از دانش با ویژگی‌های علوم اجتماعی مدرن؛ چه مسیری را پیموده است؟

پاسخ: تلاش برای یافتن دیدگاه اسلامی در علوم اجتماعی را متفکرانی آغاز کردند که بسیاری از آنها عرب نیستند؛ برای مثال «اکبر احمد» از پاکستان و «علی شریعتی» و «شیخ مرتضی مطهری» از ایران و «مریل وین دیویس» انگلیسی، که همه‌شان به جز مطهری، بزرگ‌شده فکری غرب هستند و ایده‌هایشان در این زمینه توسعه یافته است. برای نمونه اکبر احمد، انسان‌شناسی اسلامی را به عنوان مطالعه‌ای تخصصی مطرح کرد. پس از این اشخاص، تلاش هایی در عالم عرب صورت گرفت که شاید مهم‌ترین تلاش‌ها در جهان عرب، تلاش‌های «سید محمد باقر صدر» به‌ویژه در خلال تفسیر موضوعی قرآن بود.

این مطلب را هم ببینید!  گزارش دیدار حجت‌الاسلام محسن قنبریان

می‌توان تأسیس انجمن دانشمندان علوم اجتماعی مسلمان توسط اتحادیه دانشجویان مسلمان ایالات متحده آمریکا و کانادا در سال ۱۹۷۲ را رویدادی مهم درباره تفکر در زمینه ارتباط علوم اجتماعی با ارزش‌های اسلامی به شمار آورد. آنان کنفرانس‌ها و انجمن‌هایی را راه‌اندازی کردند که منجر به تشکیل مؤسسه بین-المللی اندیشه اسلامی در واشنگتن در سال ۸۱ ۱۹ شد. این مؤسسه، پروژه «اسلامی کردن علوم» را به رهبری «إسماعيل الفاروقي» برعهده گرفت. مجموعه اهداف این برنامه عبارت بودند از: 

  • تسلط بر علوم مدرن؛
  • تسلط بر میراث اسلامی؛
  • ایجاد ارتباط مناسب بین تصور اسلامی و جنبه‌های مختلف دانش مدرن؛
  • ارتباط خلاق بین میراث اسلامی و دانش مدرن؛
  • شروع به تفکر اسلامی در راهی که منجر به دستیابی به قوانین خدا بر روی زمین می‌شود.

پس از آغاز پروژه، اندیشمندان مشارکت‌کننده به چهار گروه تقسیم شدند: 

  • گروه اول  حول مؤسسه بین المللی اندیشه اسلامی شکل گرفتند (عمادالدین خلیل، جابر العلوانی، حاج حمد ابوالقاسم و…)؛
  • گروه دوم  در ارتباط با «دانشگاه جهان اسلام» در مالزی شکل گرفتند ( به سرپرستی سیدمحمد نقیب العطاس) که پروژه‌اش اسلامی کردن معرفت بشری بود نه همۀ دانش‌ها؛ 
  • گروه سوم  مرتبط با دانشگاه‌های عربستان به‌ویژه دانشگاه محمد بن سعود؛
  • و گروه آخر، گروه محمد عماره و عبدالوهاب مسیری بودند.

پس از آن، تلاش گسترده فکری (عمدتاً به شکل مطالعات غیرپژوهشی) در تمام کشورهای عربی شکل گرفت (محمود الذوادي در تونس، بلقاسم الغالي وعليان بوزيان در الجزایر و …).

پرسش: نظر شما درباره طبقه‌بندی علوم اسلامی چیست؟ آیا می‌توان برخی علوم را مبنای علوم دیگر قرار داد؟ آیا می‌توان نسبت به روش‌های اسلامی‌سازی علوم انسانی در رشته‌های مختلف، تفکیکی قائل شد؟

پاسخ: بنده این تقسیم‌بندی و دسته‌بندی را قبول ندارم. به نظر بنده نمی‌توان یک پدیده اجتماعی را بدون توجه به اقتصاد سیاسی و علوم سیاسی بررسی کرد. هر کدام به دیگری مرتبط است. علم اقتصاد معلوماتی می‌دهد؛ علم سیاست معلومات دیگری می‌دهد، روان‌شناسی نیز معلوماتی می‌دهد و… لذا یک پدیده، بدون همه اینها به وجود نمی‌آید. مثلاً وقتی می‌خواهیم یک مشکل روانی را بررسی کنیم، ظاهراً امروزه روان-شناسی بدون مساعدتِ علوم دیگر وجود ندارد؛ بلکه گونه‌ای دیالکتیک میان علوم برقرار است. حتی بنده موضوع علوم نقلی و وحی را این‌گونه می‌بینم. به نظر بنده اینجا نیز تقسیم کار بین علوم وجود دارد؛ بدین معنا که من به تهران می‌روم و می‌خواهم پدیده طلاق در این جامعه را بررسی کنم. می‌بینم که کودکان طلاق مشکلات خاصی دارند. فرض کنید اینجا توقف کنم و توصیه کنم که دولت درباره طلاق سختی‌هایی را اعمال کند. اینجا نمی‌توانیم فقط به فتاوی درباره طلاق بدون توجه به اصول علم جدید بسنده کنیم. اینجا من باید این مطلب را که چگونه دارالافتاء و قوانین ایران به کمک یکدیگر در حل مشکلات طلاق نقش‌بازی می‌کنند، بررسی کنم. اینجا اهمیت دموکراسی و تعدد افکار و زندگی با افراد دیگر خود را نشان می‌دهد. شما علوم دینی خوانده‌اید و معلوماتی به دست آورده‌اید که متفاوت با آن دروسی است که من خوانده‌ام و تخصص‌هایی که به دست آورده‌ام. باید این افکار با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و بین آنها تضارب برقرار شود تا نظر اصلح -بدون استفاده از مسلسل و اسلحه- به دست بیاید. من به این روش ایمان دارم!

یکی از علما در حوزه علمیه کتابی نوشته به نام «اسلام و محیط[زیست]» که اگر کلمه اسلام را پاک کنیم و به جای آن کلمه مسیحیت یا یهودیت را بگذاریم، هیچ تفاوتی ایجاد نمی‌شود. اسلام عدم اسراف را می-پسندد. در این موارد به نظر من در اینجا ضعف تولیدات معرفتی داریم. یا در اقتصاد اسلامی، درباره بانک‌های اسلامی (اسلامیک فاینانس) به نتایج معرفتی مهمی رسیده‌ایم؛ اما در اقتصاد سیاسی نسبت به این اقتصاد ضعف بسیاری داریم. اقتصاد سیاسی بر پایه های بسیار ساده و ابتدایی بنا شده است؛ مانند اینکه خداوند ملکیت فردی را قبول دارد و…

پرسش: نزد ما ارزش‌های مشترک انسانی وجود دارد و از سوی دیگر، شرایط اجتماعی و فرهنگی خاصی نیز در مکان‌های مختلف وجود دارد که بر فهم و معرفت تأثیر می‌گذارد. چگونه می‌توان میان ارزش‌های انسانی مشترک و شرایط خاص اجتماعی و فرهنگی، ارتباط مناسب برقرار کرد؟

پاسخ: نظر فعلی من این است که میان علوم اجتماعی و علوم دینی فاصله افتاده و بنده اهتمام فراوانی به این مسئله دارم. بنده با اسلامی‌سازی علوم مشکلی ندارم؛ همان‌طور که با لبنانی‌سازی یا ایرانی‌سازی و یا مسیحی‌سازی علوم مشکلی ندارم؛ بلکه تمام اهتمامم بر این است که بر روش و طریقی دست یابم که بتوانم به پاسخ این مسئله مهم (ارتباط بین علوم اجتماعی و علوم دینی) برسم؛ اما وقتی نتایج اسلامی‌سازی معرفت اجتماعی را بررسی می‌کنم، می‌بینم یافته‌هایی که به دست می‌آید بسیار ضعیف است و می‌بینم که بسیاری از افراد فقط بر دو یا سه نقطه فلسفی و کلی ایستاده‌اند که مثلاً آیا اولویت با جامعه است یا فرد؟ و… در حالی‌که این مقدار برای اسلامی‌سازی علوم کافی نیست. بنده احساس می‌کنم شعار اسلامی‌سازی علوم، خطری برای نظریه جهانی اسلام محسوب می‌شود نه فقط برای علوم اجتماعی. بنده بصورت ابتدایی مخالف اسلامی‌سازی علوم نیستم، بلکه می‌خواهم آن را کامل کنم. یکی از علما در حوزه علمیه کتابی نوشته به نام «اسلام و محیط[زیست]» که اگر کلمه اسلام را پاک کنیم و به جای آن کلمه مسیحیت یا یهودیت را بگذاریم، هیچ تفاوتی ایجاد نمی‌شود. اسلام عدم اسراف را می‌پسندد. در این موارد به نظر من در اینجا ضعف تولیدات معرفتی داریم. یا در اقتصاد اسلامی، درباره بانک‌های اسلامی (اسلامیک فاینانس) به نتایج معرفتی مهمی رسیده‌ایم؛ اما در اقتصاد سیاسی نسبت به این اقتصاد ضعف بسیاری داریم. اقتصاد سیاسی بر پایه های بسیار ساده و ابتدایی بنا شده است؛ مانند اینکه خداوند ملکیت فردی را قبول دارد و…

این مطلب را هم ببینید!  تصویر آمریکا در شعر معاصر فلسطین

بنده پروژه‌ای دارم که [خانم دکتر] سارا شریعتی هم در آن با ما مشارکت می‌کند. در یکی از مقالاتی که برای بنده فرستاد، می‌گوید حوزه‌های علمیه قم سابقاً در علوم اجتماعی و به‌ویژه فلسفه بسیار باز عمل می‌کردند. در تاریخ فکر شیعی، برخلاف تفکر اهل سنت، همیشه ارتباط میان تعالیم شیعه و فلسفه برقرار بوده است؛ اما با نهایت تأسف از دوره‌ای به بعد، ورود و بحث آزاد در علوم اجتماعی را منع کردند! این گزارش خانم شریعتی در شش سال قبل است. هنگامی که دو سال پیش ایشان را در تهران ملاقات کردم، گفتند که الان اجازه فعالیت در این علوم را داده‌اند، اما باید به صورت حلال باشد و رشته‌ای ایجاد کرده‌اند و نام آن را جامعه-شناسی اسلامی گذاشته‌اند. این امر مرا مقداری نگران می‌کند؛ زیرا به نظر من برای رسیدن به علوم اجتماعی اسلامی باید ارتباط بین پژوهشگر در علوم اجتماعی و پژوهشگر در علوم دینی وجود داشته باشد و ما باید بدون اعمال هرگونه فشار و با حفظ آزادی در اندیشیدن، افراد را در این ارتباط صحیح تشویق کنیم. به نظر من حتی در فقه واقعی هم بدون این ارتباط متقابل نمی‌توانیم به نتیجه برسیم. 

در میان اهل سنت نیز «شیخ یوسف قرضاوی» این شعار را دادند و از نخستین کسانی هستند که به این کلام اشاره کردند؛ زیرا اینجا فقط بستر و جایگاه فتوا نیست، بلکه جایگاه بحث و بررسی است. ما چگونه می‌خواهیم مشکل طلاق یا تعدد زوجات را در جامعه حل کنیم؟ این فقط به عهده فقیه نیست، بلکه این موضوعات به بسترهای خارجی و واقعی نیاز دارند که متاسفانه این بسترها وجود ندارد؛ لذا می‌بینیم که بسیاری از نخبگان –چه دینی و چه غیردینی- با همدیگر هیچ‌گونه گفتگویی انجام نمی‌دهند و گاهی بین آنها اختلافات داخلی یا جنگ‌های سرد شدیدی وجود دارد. به نظر من وضعیت ایران این‌گونه است!

دکتر ساری حنفی | گفتگوی اختصاصی مرکز فرهنگی پژوهشی رسول السلام در باب «بررسی ایده اسلامی‌سازی علوم اجتماعی»
دکتر ساری حنفی | گفتگوی اختصاصی مرکز فرهنگی پژوهشی رسول السلام در باب «بررسی ایده اسلامی‌سازی علوم اجتماعی»

• پرسش: برخی می‌گویند با توجه به تفاوت دیدگاه‌ها در کشورها و ملت‌ها، در تولیدات علوم انسانی نیز تفاوت وجود دارد. علوم انسانی مجموعه‌ای است منسجم. مثلاً در غرب جامعه‌شناسی و اقتصاد و علوم تربیتی و روان‌شناسی، همگی انسان را به گونه‌ای می‌بینند و همگی منظومه‌ای منسجم هستند برای انسان با تعریف خاص. لذا اگر فقط برخی از علوم انسانی را از آنها فرا بگیریم، نمی‌توانیم از آن کمال استفاده را ببریم. مثلاً علم اقتصاد با جامعه‌شناسی و روان‌شناسی هماهنگ است؛ لذا بانک جهانی قواعد خاصی دارد و ممکن است یک شخصی که در فضای غربی درس خوانده، در آن بانک کاملاً موفق عمل کند؛ اما هنگامی که به کشور اسلامی می‌آید و در یک بانک اسلامی کار می‌کند، شکست می‌خورد. آیا این امر را تأیید می‌کنید؟ به نظر شما چگونه باید گام برداریم تا به بومی‌سازی علوم برسیم؟

پاسخ: البته بنده این مطلب را قبول ندارم! به نظر من مشکل علوم اجتماعی در منطقه ما این است که کماکان مشکل هویت در آن تأثیر اساسی دارد و مانع می‌شود که خروجی های این علوم، آن‌طور که باید و شاید به بار بنشینند؛ در حالی که این علوم ابعاد همگانی و جهانی دارند. بنده عقیده دارم که در غرب یک مفهوم واحد در جامعه‌شناسی برای فرد و اجتماع وجود ندارد. پارادایم مارکس درباره فرد و جامعه، کاملاً با پارادایم پارسونز متفاوت است. لذا من علوم را به این شکل، به علوم غربی یا علوم شرقی تقسیم نمی‌کنم، بلکه می‌بینم که بعضی از نظریات برای ما مناسب است و بعضی از نظریات مناسب نیست. چرا برای ما مناسب نیست؟ برای اینکه تمرکز و مسیر آنها بر قضایایی استوار است که برای من سودمند نیستند. 

این مطلب را هم ببینید!  گفت‌و‌گو با رایزن فرهنگی سابق لبنان؛آقای‌شریعتمدار با موضوع لبنان از مقاومت خارجی تا بحران داخلی

برای مثال هنگامی که جامعه‌شناسی را برای خانواده در نظر بگیریم، می‌بینیم که مسائل مختلف را باید مورد لحاظ قرار دهیم؛ حتی روان‌شناسی یا تاریخ و… . در غرب، خانواده به گونه‌ای کاملاً متفاوت با شرق وجود دارد و البته این به سبب تفاوت جغرافیایی نیست، بلکه امری پارادامیکال است. باید ببینیم که کدام‌یک از دو پارادایم برای ما مناسب است. 

پس بومی‌سازی در علوم، پرسش همیشگی است که ما باید همیشه آن را بپرسیم که علوم چه زمانی برای ما سودمندند و چه زمانی سودمند نیستند. بنده مسئله را این‌گونه می‌فهمم. برای مثال یکی از مواردی که بنده درباره آن یادداشت‌هایی نوشته‌ام، این است که مشکل عالم عربی و عالم اسلامی در روزگار اخیر، به این علت نیست که بیش از صد سال استعمار بر آنها تسلط داشته است. بله، استعمار تأثیرگذار بوده است؛ اما استبداد نیز بسیار اثرگذار بوده است؛ یعنی ما نمی‌توانیم مثلاً سوریه را بدون توجه به دوره پنجاه‌ساله استبداد حزب بعث کانون بررسی قرار دهیم. این‌طور نیست که بگوییم فقط فرانسوی‌ها آمدند و حمله کردند و فرهنگ و ادبیات‌شان در سوریه تأثیر گذاشته و باعث شرایط امروزی شده است؛ این کفایت نمی‌کند! لذا آنچه بنده بر آن تأکید می‌کنم، عنوانش پست‌تئولوژی استاتیسم است؛ مثل پست‌استعمارگرایی. 

پرسش: درباره ماهیت علوم اجتماعی چه نظری دارید؟ برخی علوم اجتماعی را نه علم، بلکه ادراک و فهمی تاریخی می‌دانند.

پاسخ: این قضیه مانند قضیه تخم مرغ و مرغ است! به نظر من آنچه از تجارب عالم که می‌تواند مورد استفاده ما قرار گیرد، می‌شود علم نامید. علم آن چیزی است که در میان ما وجود دارد. چنین نیست که هرگاه می‌گوییم علم، لازم باشد قاعده‌ای مانند قانون جاذبه وجود داشته باشد؛ مثل آنچه مارکس در موضوع طبقات اجتماعی آورده است [اینها هم علم هستند]. به نظر من بسیاری از بحث‌ها و مناقشات درباره علمی بودن مطالعات اجتماعی و انسانی و یا عدم علمی بودن آنها، بی‌فایده است.

تلاش‌های جدید، اما نادری در بررسی تمام عناصر علوم اجتماعی و بومی‌سازی و یا محیطی کردن آن انجام شده است. من استفاده از مفاهیم بومی‌سازی و محیطی کردن را ترجیح می‌دهم؛ زیرا اشاره به منظومه ارزش‌ها و فرهنگ اسلامی دارد. این نزدیک‌ترین تخصصی است که می‌تواند در یک کشور عربی یا اسلامی، جامعه‌شناسی نامیده شود و چه‌بسا این‌گونه بتوان جامعه شناسی را اسلامی کرد.

پرسش: در نهایت به نظر شما چگونه می‌توان تلاش‌های اسلامی‌سازی علوم در ممالک اسلامی را از هم تشخیص داد؟

پاسخ: به نظر بنده تلاش‌ها برای اسلامی‌سازی و اصیل کردن معرفت را در چند دسته می‌توان تقسیم کرد:

۱- فلسفه اجتماعي: نظریه پردازی‌های بسیاری درباره نیاز به وجود علم جامعه‌شناسی اسلامی، روان‌شناسی اسلامی یا سیاست اسلامی وجود دارد؛ اما هنگامی که با دقت در بسیاری از این تلاش‌ها می‌نگریم، متوجه می‌شویم که ما فراتر از یک فلسفه اجتماعی، روانی و یا سیاسی اسلامی قدمی بر نداشته‌ایم؛ مثل گفت‌وگو درباره اهمیت جامعه در مقابل فرد، یا ضرورت استفاده از ادبیات اسلامی و متفکران اسلامی گذشته علوم اجتماعی یا اصلاح روش‌های علمی تحقیق در علوم اجتماعی با توجه به اضافه شدن منبع وحی به‌عنوان مصدر دانش؛

۲- تلاش‌های جدید برای بومی‌سازی معرفت: تلاش‌های جدید، اما نادری در بررسی تمام عناصر علوم اجتماعی و بومی‌سازی و یا محیطی کردن آن انجام شده است. من استفاده از مفاهیم بومی‌سازی و محیطی کردن را ترجیح می‌دهم؛ زیرا اشاره به منظومه ارزش‌ها و فرهنگ اسلامی دارد. این نزدیک‌ترین تخصصی است که می‌تواند در یک کشور عربی یا اسلامی، جامعه‌شناسی نامیده شود و چه‌بسا این‌گونه بتوان جامعه شناسی را اسلامی کرد؛

۳- تلاش‌های مصنوعی: اگرچه تلاش‌های جدی بسیار کم است، اما متأسفانه تلاش‌های مصنوعی بسیار فراوان است. این تلاش‌ها در اغلب موارد مبتنی بر روش‌های خیالی است، بدون اعمال ابزار‌های روشی برای رسیدن به جنبه تحقق؛ یعنی اطلاعات ریشه‌ای و یا شناختی و انطباعی از فرد و گروه برای درک واقعیت وجود ندارد.

برخی دیگر بر علوم اجتماعی لباس دینی می‌پوشانند و آن را با آیات و احادیث مذهبی تزئین می‌کنند و برخی دیگر صفت اسلامی را بر اخلاقیات جهان‌شمول مذهبی یا مسیحی یا یهودی اطلاق می‌کنند که این روش را در برخی از حوزه‌های مباحث محیط‌زیست مشاهده می‌کنیم.

منبع: https://rasoulalsalam.com

دیدگاه خود را به ما بگویید

لطفا رای خود را ثبت کنید*

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *