تصویر آمریکا در شعر معاصر فلسطین
2 بهمن 1400 1400-11-05 10:21تصویر آمریکا در شعر معاصر فلسطین
گفته میشود شعر منعکس کننده است اما چه چیز را؟ آیا شعر چیزی جز شاعر و شاعر چیزی جز جهان ماست؟
هوِّد فسوف یداول الأیام ربّ
قال سبحان الذی أسری بعبد
هوِّد فحبل الله مقطوع و سو
ف یقدُّ حبل الأمریکان صباح غد
(ابن خانیونس به نقل الکحلوت)
(یهودیسازی کن که بهزودی خداوندی که فرمود: «أسری بعبده: بندهای را در یک شب از (مسجدالحرام به مسجدالأقصی) آورد» روزها را در پیِ هم میآورد/ یهودیسازی کن که (اکنون) ریسمان خداوند قطع شده است، و صبح فردا ریسمان آمریکائیان بریده خواهد شد.)
شاعران آینۀ روزگار خویشاند که زلالِ وجودشان امکانِ نگریستن است. اینکه شاعر آمریکا را طناب پوسیدهای نشان میکند که به زوالی قریب دچار است، هرگز پیشگویی نیست. زلالِ شاعر، تفکیک زمان به همراه ندارد. شاعر؛ دریافتِ زمان به تمامیتِ خود است بنابراین آنها در غیابِ زمان، پیشگو نیستند بلکه شاهدند، شاهدانِ تمام زمانها؛ گذشته، آینده.
در شعرِ فلسطین، آمریکا به حضوری مداخلهگر دریافته شده است. این تصویر، اشاره به آزادی منحصر به فرد خود است. اینکه با وجودِ حضوری مداخلهگر، دست هر امکانی برای ملتها بسته است؛ بنابراین آمریکا با حضور مداخلهگر در وضعی پیش از آنکه در تقسیماتی همچون نیک و پلید گنجد، ایستاده است. با حضور مداخلهگر، راه بر هر امکانی بسته است، چرا که ما فرصت انتخاب نخواهیم داشت. به نظر دریافت شاعران از آمریکا، انتقال سینه به سینۀ دانسته نبوده است، بلکه دروازهای است در لحظه گشوده که زحمت تحمیل شده از حضور مداخلهگر را، در آینۀ ضمیر خویش و رو به چشم جهانیان روایت میکند.
و در آخر؛
با شعر میتوان به مجالی تازه راه یافت. مجالی که در آن فرصت همزبانی میان ملتها دور از چشم حضور مداخلهگر فراهم است. اگرچه با شدت گرفتنِ زمان ما به تصاویر دیگری از این وضع محتاجیم؛ اینکه شعر فلسطین از آمریکا در یمن، سوریه، اروپا و یا فراتر از آن در تقدیر بشریت چه خواهد گفت.
در ادامه تلاش شده است در رجوع مستقیم به متن پایاننامه به مواردی اشاره شود که به دریافت یکپارچه، کوتاه و رسا از تصویر آمریکا در شعر معاصر فلسطین کمک میکند.
پیش از آن لازم به ذکر است در این گزیده هیچگونه دخل و تصرفی در انتقال مطالب صورت نگرفته است و آنچه میخوانید تنها خلاصهای از اصل پایاننامه است.
در تعریفی از تصویر، آن را همچون آینه دانستهاند، بنا بر این تعریف، آینه را سطحی دانستهاند که هر آنچه را که در مقابل آن قرار گیرد، منعکس مینماید و هر چیزی که خاصیت سطح منعکس کننده را داشته باشد، آینه است (رجب،1994). این تعریف از آینه، تعریف تصویر شعری را ملموس میکند به این معنا که شعر همچون سطحی منعکس کننده، هر آنچه را که شاعر در عالم فکر و واقع میاندیشد، با ابزارها و تکنیکهایی ترسیم کرده، منعکس مینماید.
ادبای معاصر عرب به ویژه شاعران، یکی از مهمترین گروههایی به شمار میروند که در مقابل آمریکا و سیاستهای او به مخالفت برخاستهاند. این گروه از شاعران در کشورهای مختلف عربی، سعی کردهاند تا پرده از چهرۀ واقعی آمریکاییها بردارند و با آمریکا و سیاستهای او مخالفت کنند امّا این احساسات ضد آمریکایی در برخی از کشورها از جمله عراق، بعد از دو جنگ خلیج فارس به اوج خود رسیده است (Berman, 2004) آمریکاستیزی در شعر معاصر عراق که در جریان دو جنگ خلیج فارس، مورد دخالت مستقیم و نظامی آمریکا قرار گرفته است، به مراتب قویتر از سایر کشورهای عربی است. شاعرانی همچون یحیی سماوی، احمد مطر، سعدی یوسف، مظفر نواب و … به شیوههای مختلفی به مخالفت با حضور نظامی و دخالت آمریکاییها در عراق پرداختهاند. این گروه از شاعران سعی کردهاند تا پرده از چهره و اهداف اصلی آمریکا بردارند و انزجار خود را با زبانی ادبی بیان کنند.
علاوه بر عراق، فلسطین از دیگر کشورهایی است که آمریکا در قرن اخیر و حاضر، به گونههای مختلف در امور داخلی آن، دخالت کرده است و همین امر باعث شده است تا در نگاه شاعران، چهرۀ متفاوتی داشته باشد. این شاعران کوشیدهاند تا به گونههای مختلفی به ترسیم چهرۀ آمریکا بپردازند. تعداد زیادی از شاعران از جمله صالح فراونه فلسطینی، آمریکا را شیطان بزرگ نامیدهاند که در دورۀ معاصر با لباس جدیدی ظاهر شده است (محمود صالحه،(2009
آمریکا در دورۀ معاصر با اتکا به قدرت نظامی و سیاسی خود، به نقشآفرینی نظامی و دیپلماتیک در عرصههای مختلف بینالمللی پرداخته که این امر با واکنشهای مختلفی از سوی مردم دنیا مواجه شده است. در این میان، کشور فلسطین بیش از هر کشور دیگری با هژمونی (نفوذ و سلطه) آمریکا درگیر بوده که این امر، رد پای بزرگی از خود در شعر معاصر این کشور بر جای گذاشته است. شاعران معاصر فلسطینی با تکنیکها و ابزارهای مختلفی سعی کردهاند تا آنچه را که در عالم پیرامون آمریکا دیده و جزئی از ایدئولوژی آنان شده است، در شعر خود بازتاب داده و به تصویرسازی چهرۀ آمریکا برای مخاطبان خود بپردازند. آنها، با ابزارهای مختلفی سعی کردهاند که شعرشان همچون آینهای تمامنما، چهرۀ آمریکا را ترسیم کند، گاهی از جنگطلبی و آتشافروزی آن کشور در نقاط مختلف دنیا گفتهاند و گاهی دیگر از کشتار و تبعید سرخ پوستان، تبعیض نژادی، حمایت تسلیحاتی و دیپلماتیک از رژیم صهیونیستی و…. این مضامین با ابزارهای مختلفی همچون تشبیه، رمز، نقاب و … بیان شده است که تصاویر فنی و زیبا را خلق کردهاند که به نمونههایی از آن در شعر شاعران فلسطینی خواهیم پرداخت.
- تشبیه
ابن خانیونس یکی از شاعران فلسطینی است که ضمن اشاره به استمداد رژیم صهیونیستی از آمریکا، این کشور را به طنابی پوسیده تشبیه نموده که رژیم صهیونیستی به آن چنگ زده است:
هوِّد فسوف یداول الأیام ربّ
قال سبحان الذی أسری بعبد
هوِّد فحبل الله مقطوع و سو
ف یقدُّ حبل الأمریکان صباح غد
(ابن خانیونس به نقل الکحلوت)
(یهودیسازی کن که بهزودی خداوندی که فرمود: «أسری بعبده: بندهای را در یک شب از (مسجدالحرام به مسجدالأقصی) آورد» روزها را در پیِ هم میآورد/ یهودیسازی کن که (اکنون) ریسمان خداوند قطع شده است، و صبح فردا ریسمان آمریکائیان بریده خواهد شد.)
اگر این فروپاشی آمریکا از نگاه ابن خانیونس، از صبح فردا (صباحَ غد) آغاز میشود، در نگاه محمد المرانی، دیگر شاعر فلسطینی از همین امروز آغاز شده است:
و الیومَ أمریکل بدرب زوالها
و تمایل کتمایلِ السکرانِ
محمد المرانی به نقل از: المبحوح،(2010)
و امروز، آمریکا در مسیر نابودی و سرازیری است همچون سرازیری و خم شدن انسان مست.
این شاعر فلسطینی از زوال آمریکا در زمان حاضر (الیوم) خبر میدهد که این آغاز مسیر فروپاشی این کشور است (أمریکا بدربِ زوالها). محمد المرانی، زوال آمریکا را به شخصی مست تشبشیه کرده است که در حال تلوتلو خوردن است، به هر طرف خم میشود سپس خود را جمع کرده و باز تعادلش را از دست میدهد.
تشبیه آمریکا به یک زن با صفاتی همچون بدکاره و یا احمق نیز از تشبیههایی است که بسیار به چشم میخورد و شاعرانی همچون صالح فروانه، خضر ابوجحجوح، محمد صیام و سمیح القاسم هر کدام در اشعارشان به گونهای تشبیه یاد شده را به کار بستهاند.
مضاف بر نمونههای مذکور ،آمریکا در شعر معاصر فلسطین به گدای مدرن (متسول نبیل)(درویش، 2009)، میمون (القرود)(الحرثانی، 2012)، شعبده باز (الحاوی)(بسیسو،2008) و… تشبیه شده است.
- نماد
علاوه بر تشبیه، نماد نیز یکی از ابزارهای تصویرسازی آمریکا در شعر معاصر فلسطین است. شاعران فلسطینی با برگزیدن رموزی که هر کدام در صفتی برجسته شدهاند، سعی کردهاند تا آن صفت را در قالبی نمادین به آمریکا نسبت دهند. تمساح، سگ، کلاغ، گرگ و افعی مواردی از این دست هستند.
کمال غنیم در قصیدۀ «مرثیه الصوت و الصوره» تصویر آمریکا را تصویری واضح میداند که آنان را رسوا کرده است؛ آنان دزدانی دریایی هستند که دست به کشتار خردسالان و سال خوردگان میزنند و به دنبال آن ابراز تأسف و نگرانی مقامات آمریکایی به این کشتار را به اشک تمساح تشبیه کرده است:
و الصوره تبدوا واضحه
و الصوره تفضح هذا القرصان المجنون
و الصوره تفصح أمریکا
ما أبشعهم
یا هذا الجرح الدامی لا تحزن
فهنا لک صوت یبکیکا
و هناک تمساح أرعن
یبکی أحوالک یرثیکا
هذا التمساح یسمی أمریکا
(کمال غنیم به نقل از: الهشیم، 2011)
تصویر، واضح به نظر میرسد/ و تصویر، این دزدان دریایی را رسوا میکند/ و تصویر ،آمریکا را رسوا میکند/ چقدر نفرت انگیز هستند/ ای زخم خونین، غم مخور/ اینجا صدایی است که به حال تو میگرید/ و آن جا تمساحی احمق است که/ بر اح وال تو میگرید و تو را رثا میگوید/ این تمساح را، آمریکا نامیدهاند.
رائد صلاح ضمن توصیف ورود آمریکا به خاک عراق، آنان را سگهایی نجس میداند که به عراق وارد شدهاند:
عنیما صرت خرابا وذوت کالورود
و شکونا من کلاب دنست ارض الجدود
عندما صرت سرابا بعد محیاک الرغید
و تنادیت عذابا لیتنی تحت اللحود
لیتنی کنت ترابا آه هارون الرشید
(رائد صلاح به نقل از: الحرثانی ، 2012)
در خصوص نماد کلاغ برخی از شاعران فلسطین کلاغ را به عنوان رمزی برای آمریکا به کار بردهاند که به هر سرزمینی وارد شود، با خود ویرانی و مرگ را به همراه دارد. احمد المفلح در قصیدۀ «سلمتُ یمینک» که به مناسبت پرتاب کفش به سمت جورج بوش، آن را به منتظر الزیدی روزنامه نگار عراقی تقدیم کرده است، به اشغال عراق در زمان جورج بوش پسر اشاره کرده و کلاغ را به عنوان نمادی از ویرانگری و شومی آمریکا برای این کشور به کار برده است:
هل تحسبن الأسد العراق فریسه
و غنیمت للبوم و الغربان؟
(المفلح)
آیا میپنداری که شیر عراق، شکار و غنیمتی است برای بوم و کلاغ؟
پیرامون نماد گرگ، محمد صیام آمریکا را در حمله به عراق همچون گلۀ گرگی میداند که زوزه کشان وارد خاک این کشور شدهاند:
جائوا بأعداد کأسراب
الذئاب لها عواء
و علی ثری بغداد حطوا
مثلما حطّ البلاء
فتناثرت جثث هناک
برئیه و جرت دماء
(محمد صیام به نقل از: الهشیم، 2011)
با تعداد زیادی همچون گلۀ گرگان، زوزه کنان آمدند / و بر خاک بغداد فرودآمدند همانگونه که بلا نازل میشود/ و اجسادی بیگناه آنجا پراکنده گشت و خونهایی جاری شد.
نزاع بر سر منافع، تنها دلیلی است که عارف الصباح برای دو قطبی شدن جهان از سوی شوروی سابق و آمریکا، مطرح نکرده است و ادعای کمونیسم را که داعیهدار حمایت از کشورهای عربی بوده است کذب محض دانسته است، این شاعر فلسطینی در قصیدهای با عنوان «أرض السمن و العسل» که از سرودههای سال 1980میلادی وی است، فلسطین را سرزمین کره و عسل دانسته است که آمریکا سعی دارد با استفاده از رژیم صهیونیستی به آن نفوذ کند و اندک اندک به آن کشور وارد شود:
ما أطرب الدب الا رقصه الجمل
و أعجب الذئب الا صحبه الحمل
هی المحبه لا یدری دوافعها
الا خبیر بفن الحب و الغزل
أین الوداد؟ یصبح الدب فی وله
ما أجمل الرقص فوق الثلج یا جملی
و یهمس الذئب مفتونا بمصاحبه:
خذنی معاک لأرض السمن و العسل
(الصباح، 2016)
چیزی جز رقص شتر، خرس را به وجد نمیآورد و گرگ، از چیزی جز همراهی گوسفند، خوشش نمیآید/ این محبتی است که انگیزه آن را کسی جز آگاهان به هنر عشق و غزل نمیدانند/ عشق کجاست؟ خرس با حرص فریاد میزند ای شتر من، چقدر رقص بر روی یخ، زیباست/ و گرگ با شیدایی در گوش دوستش زمزمه میکند: مرا با خود به دیار کره و عسل ببر.
خرس، شتر، گرگ و گوسفند به ترتیب، نمادهایی هستند از روسیه، کشورهای عربی، آمریکا و اعرابی که کشته میشوند. شاعر اقدامات کشورهای عربی را در زشتی و بی قاعدگی به رقص شتر تشبیه کرده که برای روسیه خوشایند است و در آن سوی دیگر، آمریکا از همراهی رژیم صهیونیستی لذت میبرد. رقص شتر (رقصه الجمل) ضرب المثلی است که در مورد کسانی گفته میشود که از فنون رقص چیزی ندانند و ناشیانه و بیقاعده، پایکوبی کنند. اینگونه رقص را اصطلاحاً و از باب کنایه و تعریض رقص شتری میگویند (دهخدا،1363) به نظر میرسد که مراد از رقص شتری، بیدرایتی و سوء تدبیر کشورهای عربی در عرصۀ بینالمللی باشد. شاعر در ادامه از این اقدامات به رقص شتر بر روی یخ تعبیر کرده که برای روسیه خوشایند است و با صدای بلند (یصیح) و با حرص و طمع آن را میستاید. در این میان همراهی رژیم صهیونیستی و آمریکا، عشق و محبتی است که تنها عاقلان به دلایل آن پی میبرند و این در حالی است که گرگ، نمادی است از آمریکا که با زیرکی تمام و با صدای بسیار ضعیفی در گوش رژیم صهیونیستی نجوا میکند (یهمس) که او را با خود به سرزمین کره و عسل ببرد. دو عبارت «یصیح الدب» و «یهمس الذئب» شاید بر این باور شاعر اشاره داشته باشد که شوروی در حمایت از کشورهای عربی جنجال آفریده و هیاهو به پا کرده است در حالی که آمریکا کاملاً محتاطانه سعی دارد تا با رژیم صهیونیستی وارد خاک فلسطین شود.
شاعران معاصر فلسطینی، گرگ را نماد توحش و درندگی آمریکا میدانند که توحش آنان را علاوه بر لفظ گرگ (ذئاب) گاهی با تعابیر دیگری همچون ” الوحوش” بیان کردهاند: فدوی طوقان از آنان به ” الوحوش الأسطوری” (طوقان، 1993) خالد ابوخالد نیز به ” ید الوحش الفاشی” (ابوخالد، 2008) تعبیر نموده است.
افعی یکی دیگر از حیوانات موذی است که در ادبیات به نماد ظلم تبدیل شده است. شاعران معاصر فلسطینی، آمریکا را همچون افعیهایی میدانند که علاوه بر آزار تمام دنیا، به بلعیدن خیرات کشورها برخاستهاند. سمیح القاسم، افعی را نمادی از کُشندگی آمریکا برگرفته است که سم و بوی بد دهان او، تمام دنیا را فرا گرفته است و این اشغالگرانِ متجاوز را در نیش و سمشان به «افعیهای دریا» تشبیه نموده است:
هی أفعی البحار دبت و شبت
أی ناب و أی سمّ ناقع
هی أفعی البحار أم الأفاعی
فکها النتن فی العوالم ذائع
او، افعی دریاهاست که میخزد و جوان میشود، چه نیش و چه سمّ، کُشندهای!/ او افعی دریاها، مادر تمام افعیها است فکّ بدبوی او در تمام دنیاها پراکنده شده است.
این شاعر فلسطینی، با تکرار “هی أفعی البحار” در بیت اول و دوم، بر حضور و آزار او در تمام دنیا، تاکید نموده است. علی الخلیلی نیز آمریکا را همچون افعی میداند که جهان را همچون مهرهای کوچک میبلعد:
سلام للعالم مثل الخرزه فی فم أفعی
فی فم أمریکا و سلام للموت
(الخلیلی،9041)
صلح برای جهان، به سان (یافتن) مهره است در دهان اژدها/در دهان آمریکا/و صلحی برای مُردن.
هر دو شاعر فلسطینی بر جهانخواری آمریکا با تشبیه آن به افعی تاکید داشتهاند که در هر دو نمونه، عبارات «العوالم و العالم» مؤید این نکته هستند.
شعر معاصر فلسطین، افعی را نمادی از آزار و اذیت آمریکا و جهانخواری او میداند و گاهی این مفهوم را به گونهای دیگر بیان نمودهاند. این گروه از شاعران، همچون عبدالحلیم ابو علیا، آمریکا را همچون ماری خوش خط و خال میدانند که ظاهری زیبا دارد اما درون آن، با مرگ همراه است. عبدالحلیم ابو علیا، در قصیدهای با عنوان “عتاب من من محمّد الدره إلی أبیه” که به مناسبت شهادت این نوجوان فلسطینی سروده است، آمریکا را اساس شرّ و عامل کشتار کودکان فلسطینی معرفی نموده است:
لماذا لم تقل لی أن
نَ أمریکا اساس الشر
ورأس الحیه الرقطاء
أمریکا البلاء، القهر
(عبدالحلیم ابو علیا به نقل از: بلبل الجابر و الحکواتی، 2001)
(ای پدر) چرا نگفتی که آمریکا، اساس شرّ است./ و سرِ مارِ خوش خط و خال، آمریکای بلا و ظلم است.
چنین به نظر میرسد که این قصیده که عتاب این نوجوان فلسطینی به پدرش است، اعتراض نوجوانان و جوانان فلسطینی به پدران خود باشد که آنان را از ماهیّت آمریکا آگاه ننمودهاند. به بیانی دیگر از نگاه نسل جدید فلسطین، نشان دادن ماهیّت آمریکا از وظایف پدران آنان است. اکنون این نوجوان فلسطینی به خوبی دریافته است که آمریکا، اساس و محور شرارت (أمریکا أساس الشر)، آمریکای بلا (أمریکا البلاء) و آمریکای ستمکار (أمریکا القهر) است و این کشور را به ماری نرم و خوش خط و خال تشبیه نموده که بر خلاف ظاهر فریبنده و زیبایش، درونی مهلک و خطرناک دارد.
- نقاب
علاوه بر نماد، نقاب نیز یکی از تکنیک های تصویرسازی است که شاعران معاصر فلسطینی به کمک آن توانستهاند تصویری گویا و جامع از آمریکا ترسیم نمایند.
نقاب، ماسک، سیماچه یا صورتک در لغت به معنای حجاب و پردهای است که با آن، روی خود را میپوشانند. نقاب، معادل با (persona, mask) غربی و «القناع» عربی است و نیز ابزاری است که شخص، آن را بر چهره میزند و به وسیلۀ آن، چهرۀ حقیقی خود را میپوشاند و صورتی متفاوت را نمایان میسازد. (کمالی نهاد و بشیری، 1393)
احسان عباس معتقد است «در قناع شاعر شخصیاتی تاریخی را بر میگزیند تا از لابه لای آنها رویکردی را که میخواهد، اتخاذ یا این که کاستیهای زمان خود را بیان کند. (عباس، 1998)
شاعران معاصر فلسطینی با برگرفتن نقابهایی از دورههای مختلف تاریخ، سعی کردهاند تا با این نقابها چهرۀ واقعی آمریکا را ترسیم کنند، به گونهای که انتخاب آن نقاب، تمامی حالات آمریکا را نشان داده و دلیلی برای تفصیل دادن کلام باقی نمیگذارد.
هلاکو (مغول) نرون، مارس و شیطان نمادهایی از این دست هستند.
پیرامون قوم مغول لازم به ذکر است؛ این قوم و فرماندهان آنها، در شعر معاصر عرب به شکل وسیعی به عنوان نقابی برای هر دشمن ویرانگری به کار رفته است. شاعران معاصر فلسطینی نیز که داری پیوندهای بسیار عمیقی با کشور عراق هستند، اشغال عراق در دو جنگ اول و دوم خلیج فارس توسط آمریکا را به شدت محکوم کرده و به توصیف حملات و ویرانگریهای این کشور در خاک عراق پرداختهاند. این شاعران حمله به عراق را یادآور حملۀ مغولها در سال 656ه. به خاک این کشور میدانند و بر این باور هستند که تاریخ بار دیگر تکرار شده است. دکتر طارق فتحی سلطان در سمیناری که گروه تاریخ دانشگاه موصل به مناسبت سومین سالروز اشغال عراق به دست نظامیان آمریکایی، برگزار کرده بود، مقالهای را با نام «قراءه فی أسباب سقوط بغداد علی ید المغول عام 656/ه1258 م» ارائه کرده است که در آن به مقایسه اشغال عراق از سوی نیروهای مغول با نیروهای آمریکایی پرداخته است. وی زمان آغاز هجوم هر دو به خاک عراق را روز چهارشنبه، هفتم ماه صفر میداند و معتقد است که در هر دو جنگ، عراق بعد از 94 روز به اشغال کامل در آمده است (فتحی سلطان، 2007).
شفیق حبیب تاتارها را به عنوان نقابی برگرفته است تا در این نقاب، بربریت و توحش آمریکاییها را در حمله به عراق نشان دهد:
یا دجله الخیر! ماذا حل و لهفی
عاث التتار دمارا حیثما انتشروا
عادت جحافل هولاکو تمزقها
لا خیر فی أمه تذوی و تنکسر
(حبیب، 2005)
ای دجلۀ خیر، چه (بلایی) نازل شد، وا حسرتا، تاتارها هر کجا که پراکنده شدید، آنجا را ویران ساختهاند/ سپاهیان هلاکو بازگشتند و آن را دریدند، هیچ خیری در ملتی نیست که پژمرده میشود و میشکند.
شاعر، با لفظ “عادت جحافل هولاکو” به بازگشت دوبارۀ هلاکو اشاره کرده و معتقد است که تاریخ بار دیگر تکرار شده است تا عراق را تکه پاره کند (تمزقها) و در ادامه، چنین ملتی را که تن به شکست چندین باره دادهاند، فاقد هرگونه خیر و برکتی میداند.
محمود درویش نیز نقابی از مغول ها بر چهرۀ آمریکا در حمله به عراق زده است تا بر بربریت و توحش آنان تأکید نماید:
العراق، العراق دم لا تجففه الشمس
و الشمس أرمله الرب فوق العراق یقول
العراق، العراق… ولیل العراق طویل
و لا یبزغ الفجر ألا لقتلی یصلون نصف صلاة
و لا یکملون السلام علی أحد… فالمغول
یجیئون من باب قصر الخلیفه…
(درویش، 2009)
عراق، عراق خونی است که آفتاب را یارای خشک کردنش نیست/ و آفتاب، بیوه زنِ پروردگار بر روی عراق است. /…./ عراق، عراق …شب عراق طولانی است/ سپیده طلوع نمیکند جز برای کشته شدگانی که نصف نمازشان را خواندهاند/ و سلام نماز را کامل نکرده بودند که مغولها/ از دروازۀ قصر خلیفه وارد میشوند.
میتوان «لیل» را رمزی از حاکمیت حزب بعث در عراق دانست که دوران حاکمیت آنها از نظر شاعر، طولانی شده است. در این اوضاع است که مغولها وارد عراق میشوند. مغول، نقابی است که شاعر بر نیروهای نظامی آمریکا زده است که بر عراق در زمان سیادت این شب طولانی (بعث) وارد میشوند.
محمود درویش ،آمریکاییها را مغولهای دوران معاصر نامیده است که بار دیگر بر عراق هجوم آوردهاند.
اما نقاب نرون مربوط به پنجمین امپراتورِ روم بوده که طبق گفتۀ بسیاری از مورخان به نوعی بیماری روانی دچار بوده است. او برای رسیدن به قدرت از هیچ کاری روگردان نبوده و حتی مادر و همسران خود را نیز به قتل رساند. همچنین خوشگذرانیهای این پادشاه باعث شده بود تا امپراتوری رم تا پای شکست پیش رود. وی سال 64 میلادی به سربازان خود دستور میدهد تا مخفیانه شهر رم را به آتش بکشند. امپراتوری این پادشاه سرانجام با خودکشی او، به پایان رسید. (بهجتیان ، 1391)
برخی از شاعران فلسطینی، جنون رؤسای جمهوری آمریکا را در به آتش کشیدن کشورهای مختلف به جنون قیصریِ نرون، تشبیه کردهاند و این شخصیت را به عنوان نقابی که جنون و آتش افروزی در آن به اوج رسیده است، بر چهرۀ آمریکا میزنند.
محمود درویش یکی از این شاعران است که رئیس جمهوری وقت آمریکا را نرونِ زمان، معرفی کرده است که لبنان، عراق، فلسطین و تمام دنیا را به آتش کشیده است:
ماذا یدور فی بال نیرون، و هو یتفرج علی
حریق لبنان؟ عیناه زائغتان من النشوه
و یمشی کالراقصی فی حفله عرس: هذا الجنون
جنونی، سید الحکمه فلتشعلوا النار فی
کل شیء خارج طاعتی و علی الأطفال أن
یتأدبوا و یتهذبوا و یکفّوا عن الصراخ بحضره
انغامی!
ماذا یدور فی بال نیرون، و هو یتفرج علی
حریق العراق…
(درویش،2009)
چه چیزی در فکر نرون میگذرد در حالی که لذت میبرد/ از آتش لبنان؟ چشمان او از مستی، سرگردان است/ همچون رقاصی در جشن عروسی، راه میرود (و میگوید:) این جنون،/ جنون من است، پس باید آتش را/در هر چیزی که خارج از فرمان من است،/برافروزید و کودکان باید/ادب شوند و تربیت گردند و در پیشگاه آواز خواندن من،/دست از فریاد باز کشند/چه چیزی در فکر نرون میگذرد در حالی که لذت میبرد/از آتش عراق؟
پیرامون مارس باید گفت برخی از شاعران فلسطینی، مارس را که در باور رومیان به جنگ و نبرد اختصاص یافته است، به عنوان نقابی بر چهرۀ آمریکا زدهاند که کار و فعالیت اصلی آن، جنگ افروزی و تهاجم به سایر کشورهاست. مارس، ایزد جنگ در نزد رومیان بوده است. او برجسته ترین ایزد، در میان خدایان نظامی رم بود که توسط لژیونهای رومی مورد احترام قرار میگرفت.
یوسف الخطیب در چند قطعۀ شعری کوتاه خود با نام های ” مارس… مخمورا، أنشوده السندباد الأمریکی، ناصر الشرق!!! نعم للأفاعی، المسیح و الزنجیه ماری” یک عنوان کلی گذاشته است؛ ” أغانی مارس الصغیر” عنوان قصیدهای است که این مقاطع کوتاه شعری را شامل میشود که در آن ها دوایت دیوید آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا در سالهای 1953 تا 1961 م. را مارس دوران معاصر دانسته که اکنون بر کاخ سفید حکمرانی میکند:
أبحری فی الدماء، فی صاحب القانی
و شدی مخضوبه الأعلام
عل کوخا مازال فی آخر الدنیا
أمینا، مستغرقا فی سلام
(الخطیب، 2001)
در خونها، در این دریای خروشانِ گلگون، شناور شو و پرچمهای آغشته به خون را بالا کِش /که شاید آلونکی همواره در آخر دنیا، در امان و غرق در صلح باشد.
آخرین نقاب شیطان میباشد؛ شیطان صورتکی است که در خود، مفاهیمی همچون اغواگری و سرکشی دارد که این امر غالباً با تغییر شکل در حالتهای مختلف، برای وی میسر میگردد. شاعران فلسطینی، نقابی از شیطان را بر صورت آمریکا زدهاند تا این مفاهیم را بازگو نمایند. صالح فروانه، آمریکا را شیطانی میداند که در چهرههای مختلف ظاهر میشود. آخرین چهرۀ این شیطان، در لباس زنی است که وزیر امور خارجۀ آمریکا گشته و سعی دارد با دسیسۀ قرارداد اوسلو، مردم فلسطین را از عرش به زیر آورد:
لکن الوجه الآخر للصوره شیطان
یتزیا بثیاب امرأه فائقه الحسن
کغانیه فی لوحه فنان
و نحن نقاوم کل ضغوط الدنیا
لکنا- عذرا-
فامرأه واحده
تقدر ان تسقطنا من عرش السلطان
(صالح فروانه به نقل از محمود صالحه، 2009)
آن روی دیگر تصویر، شیطانی است/ که در لباس زنی به غایت زیبا در آمده است/ همچون زنی زیبا در تابلوی هنرمندی (توانا)/ و ما تمام فشارهای دنیا را تحمل میکنیم/ امّا با عرض پوزش/ یک زن/ میتواند ما را از عرش سلطنت، به زیر آورد.
احمد المفلح نیز آمریکا را شیطانی میداند که در حمله به عراق دست به کشتار و خشونت زده است:
حولت اعراس العراق ماتما
و رقصت فیها رقصه الشیطان!
(المفلح)
عروسیهای عراق را به مجلس عزا تبدیل نمودی، و در آن رقصیدی به سان رقص شیطان.
هر کدام از نقابهای برگرفته شده توسط شاعران فلسطینی، تکنیکی هستند تا یکی از ویژگیهای آمریکا را به تصویر بکشند که آن ویژگی در نقاب مورد نظر، شدّت بیشتری دارد.
یکی از مهمترین اقدامات آمریکا در قرن گذشته و حاضر، رویارویی با روسیه، جلوگیری از نفوذ کمونیسم و به تبع آن لشکرکشی به نقاط مختلف جهان است. دلیل عمدۀ این لشکرکشیها رویارویی با شوروی بوده. در دورهای که جهان در قالب دو بلوک شرق و غرب در مقابل هم صف آرایی کرده است.
شاعران معاصر فلسطین نیز در واکنش به این بلوکبندی شرق و غرب، به چند گروه مختلف قابل تقسیمبندی هستند: برخی از شاعران فلسطینی، نه کمونیسم شرقی را پذیرفتهاند و نه امپریالیسم غربی را، این گروه به اسلام به عنوان یک مکتب کهن در کنار مکاتب نوپای شرقی و غربی مینگرند. از این گروه میتوان به عبدالرحیم محمود، برهان الدین العبوشی، ابراهیم طوقان، علی الخلیلی و… اشاره کرد.
گروهی دیگر همچون سمیح القاسم، توفیق زیاد، محمود درویش و … متأثر از کمونیسم شرقی بودهاند که کتابی در 336 صفحه تحت عنوان «أثر الفکر الیساری فی الشعر الفلسطینی شعر: محمود درویش-سمیح القاسم- توفیق زیّاد» نوشتۀ رقیه زیدان این موضوع را به تفصیل بیان کرده است (زیدان، 2009). شاید یکی از دلایل نفوذ و تاثیر کمونیسم بر شعر فلسطین، خط مشی حمایت کمونیسم شوروی از فلسطین و مقابله با آمریکا و رژیم صهیونیستی باشد. در مقابل این دو گروه، مفروض است که گروه سومی نیز وجود داشته باشند، گروهی که به غرب تمایل نشان داده، و به تمجید از غرب به ویژه آمریکا پرداخته باشند. علیرغم مطالعات گستردۀ نگارنده در شعر بیش از 50 شاعر معاصر فلسطینی در قرون گذشته و حاضر، شاعری با این گرایشات فکری، مشاهده نشد و یا اگر این جریان وجود داشته باشد، بسیار ضعیف و نامحسوس است اما با وجود این که غربمآبی در شعر معاصر مشاهده نشده است، بسیاری از شاعران به نفوذ غرب به ویژه آمریکا در میان مردم و حکام هشدار دادهاند.
علی الخلیلی آمریکا را تهدیدی برای تمام کرۀ زمین میداند و به آیندۀ آن، هشدار داده است و سپس فقرا را به اتحاد در برابر آن، دعوت کرده است:
أمریکا- فی الشمال
أکثر من قنبله، أکثر من موت أممی
أکثر من سد ضد التیار
أمریکا…عار
شی یسقط، یسقط، ینهار
أمریکا- فی الشمال-
لیس مجرد لون ابیض
لیس مجرد ثور ابیض
لیس مجرد دولار
أمریکا… إنذار
أن تشعل الارض
أمریکا- أمریکا- أمریکا
فلیتحد الفقراء السود البیض الفقراء الزنج
الهند الصفر السمر الفقراء الشرق الغرب الفقراء
(الخلیلی، 2013)
آمریکا- در شمال/ بیشتر از یک بمب است، بیشتر از مرگی بینالمللی/ بیشتر از سدّی در مقابل جریان/ آمریکا … عار است/ در شمال/ تنها، رنگی سفید نیست/ تنها، گاوی سفید نیست/ تنها، دلار نیست/ چیزی میافتد، میافتد، فرو میریزد/ آمریکا آمریکا، هشداری است/ که زمین، شعله ور میشود/ آمریکا، آمریکا، آمریکا…/ پس باید متحد شوند تهیدستان سیاه، سفید، تهیدستان زنگی/ سرخپوستان، زردها و سبزهها، تهیدستان شرق غرب، تهیدستان.
زینب حبش نیز، تمام شرق را غربانیان معصوم جنایات غربِ فریبکار و در رأس آنها آمریکا میداند:
احلامنا کبرت مع المأساه
و المأساه تکبر
اعداؤنا یتناوبون الدور
و المطلوب أن
لا أن نکون
دمنا اُستبیح
فراح یروی الأرض
فی الوطن الحبیب
فی الشرق
فی المغرب المراوغ
فی بلاد العم سام
دمنا الزکی
یصیر مشروبا (لذیذا)
فوق مائده السلام
(حبش، 1993)
رؤیاهایمان همراه با این تراژدی بزرگ شد/ و تراژدی، بزرگ میشود/ دشمنان مان به نوبت، نقش ایفا میکنند/ و مطلوب، این تراژدی آن است که ما…/ خون ما مباح شد/ و رفت تا زمین را آبیاری کند/ در این وطن دوست داشتنی/ در شرق/ در غربِ فریبکار/ در کشور عمو سام (آمریکا)/ خون پاکمان/ نوشیدنیِ گوارا شد/ بر روی سفرۀ صلح.
هارون هاشم رشید آمریکا را در یک نگاه کلی، ویرانگر آرزوها و پامالگر جانها معرفی کرده است:
لو یسأل!
لو یسأل هذا الانسان!
فیم؟
لماذا إنتهج العنف؟
لماذا إلتمس النیران؟
لو یسأل لأجاب بصوت العزه
و ماذا عن أمریکا غیر القتل
هدموا کل الامانی الخضراء
و داسوا الأنفاس
الأزهار
(رشید،2015)
اگر بپرسد؟/ اگر این انسان بپرسد؟/ برای چه؟/ چرا خشونت و ظلم پیشه میکند؟/ چرا آتش میخواهد؟/ اگر بپرسند با صدای بلند جواب میدهم/ از آمریکا به جز قتل و آدم کشی چه چیزی انتظار داری!/ همۀ آرزوهای سبز را از بین بردند/ و جانها را لگدکوب کردند/ و گُلها را.
ابراهیم قراعین، سیاستمداران عرب را که بر سر میز با دشمن مینشینند و خواری و ذلت را با رکوع در مقابل آمریکا پذیرفتهاند، به باد انتقاد گرفته است:
أنا یا عروبه اشتهی ان تقلعی
عین العدا یوما و أن تتجمعی
أن تفرضی- إملاء أمریکا فعلا
إن طالبت أن ترکعی- أن ترکعی
لم یا عروبه ترتضین مذله
لم یبق نذل لم یهنک و یصفع
فإلی متی تبقین فی غیبوبه
آن الأوان ایا عروبه أن تعی
(ابراهیم قراعین به نقل از: ابراهیم محسن، 2005)
ای عربیّت، من دوست دارم تا چشم دشمن را از ریشه در بیاوری هرچند تجمع کرده باشند./ اینکه املاء آمریکا را نپذیری نه اینکه اگر او خواست رکوع کنی … به رکوع روی./ ای عربیّت چرا به ذلت و خواری راضی شدی، پست و فرومایهای باقی نماند که به تو اهانت نکرده باشد و سیلی نزده باشد./ تا به کی در غیبت میمانی؟ ای عربیت وقت آن رسیده که بیدار شوی.
و یا در شعر عبدالجبار دیه:
غزه تحترق الیوم فما جدوی الکلام!؟
و الأعاریب جدال و خصام!
نلتقی… لا نلتقی
ایّ جدوی فی لقاء؟!
و الزعامات جفاء… و غباء!
لا نلتقی
یرفع الأمر الی نیویورک
فلعل الحل یأتی من هناک
من بلاد العم سام… فهو صدیق همام!
یتوخی العدل فی کل زمان … و مکان
و یروم الخیر یسعی للسلام…
همه الإصلاح فی کلّ مرام!
(عبدالجبار دیه به نقل از المبحوح، 2010)
غزه، امروز میسوزد فایدۀ کلام چیست؟!/ در حالی که ابراز نظرها جدال و دشمنی است!/ همدیگر را میبینیم ..نه، همدیگر را نمیبینیم/ در دیدار چه فایدهای وجود دارد/ در حالی که رهبریها ستم …و کودنی هستند!/ نه، همدیگر را نمیبینیم/ مسأله به نیویورک برده میشود/ شاید راهِ حلّ مسأله از آنجا بیاید/ از سرزمین عمو سام .. که او دوست دلیر و گشاده دستی است!/ که او خیال عدل در هر زمان و مکانی را در سر دارد/ و خیرخواه است و برای صلح، تلاش میکند../ و همّ و غمش، اصلاح در هر مرام و مسلکی است!
تکنیکهای تصویرسازی، روشهایی هستند تا ویژگیهایی را از آمریکا به تصویر بکشند. مهمترین این ویژگیهای آمریکا که شعر فلسطین پرداختهاند، عبارتند از:
جنگ افروزی، چپاولگریهای آمریکا، سرکوب سرخ پوستان، سیاستهای نژادپرستانۀ آمریکا، حمایتهای آمریکا از رژیم صهیونیستی و سلطهگری آمریکا.
- *بر گرفته از پایان نامه جناب آقای نعمت عزیزی با عنوان «تصویر آمریکا در شعر معاصر فلسطین».